فرق 2خترا با پسرا...

سلام به همه ی دوستان و نادوستانم تو این وبلاگ متروک...

یه مطلب میذارم هر چند می دونم که به احتمال زیاد اصلا خونده نمیشه...

من uutو می خواااااااااااااااااااااام...

گریییییییییییییییییییییییییییه...

برید ادامه مطلب... البته اگه اومدید وبلاگ.

ادامه نوشته

چه خبراییه تو کشورمون؟!!!!!!!!!

سلام.دیروز مستند امید برک ( قاتل سریالی زنان ) رو نگاه میکردم که واقعا متاسف شدم.خدایا چه آدمایی پیدا میشن البته آدم که چه عرض کنم جانی بهتره .خبر جدیدم که قتل آقای داداشی قهرمان کشورمون هست.چند تا عکس و یه متن بازجویی واستون زدم که ببینین چه خبره!!!!  ادامه مطلب لطفا.........

ادامه نوشته

اسکول

بابا با شما نبودم.

بری ادامه مطلب متوجه میشی.

 

ادامه نوشته

طالع بینی بسیار جالب دانشجویی

به طرف ادامه مطلب.............

ادامه نوشته

طنز: خداحافظي به سبک ایراني

سلام سلام.خوبین ؟ چه خبر؟ تعطیلات خوش میگذره؟ بی مقدمه برید ادامه مطلب........

ادامه نوشته

دوران دانشجويي در نگاه تصویر

برو ادامه مطلب.....................................>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

ادامه نوشته

چرا سوال بیهوده ؟! (طنز)

چرا سوال بیهوده ؟؟؟!!! (طنز )

ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

وقتی راننده و پلیس هر دو خانم باشند ( طنز ):

وقتی راننده و پلیس هر دو خانم باشند ( طنز ):

ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

معادلات زندگی

معادله ۱.................
ادامه نوشته

عشق از دیدگاههای متفاوت!!!

ادامه نوشته

شغل واقعی شخصیت های کارتونی!؟(حتما بخونید)

ادامه....
ادامه نوشته

معتاد موبایل

۱۰علامتی که نشان میدهد شما به تلفن همراه معتاد هستید یا نه.

جالبه.ادامه مطلب.......

ادامه نوشته

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است!؟ (طنز)

شايد تكراري باشه ولي ارزش خوندن دوباره رو داره...
ادامه نوشته

خبرداغ : بانوى نخبه سازمان زمین‌شناسى و اکتشافات‌معدنى کشور معرفى شد.

 سرپرست مرکز زمین‌شناسى دریایى بندرانزلى به عنوان بانوى نخبه سازمان زمین‌شناسى و اکتشافات‌معدنى کشور انتخاب و معرفى شد.

به گزارش معدن نیوز ؛ مراسم تقدیر از بانوان نخبه وزارت صنایع و معادن در سازمان مدیریت صنعتى برگزار شد.
در این نشست که جمعى از مدیران و معاونان وزارت صنایع و معادن حضور داشتند، دکتر پانته‌آ گیاهچى، سرپرست مرکز زمین‌شناسى دریایى بندرانزلى از سوى دفتر مشاور امور بانوان و خانواده وزیر صنایع و معادن به عنوان بانوى نخبه سازمان زمین‌شناسى و اکتشافات‌معدنى کشور انتخاب و معرفى شد.


بازم سحر حرف زد!!!!!!!

سلام.شاید از عنوانی که واسه پستم انتخاب کردم تعجب کردین.میخواستم ازتون بخوام که پیشنهاداتون رو برای ترم بعد مطرح کنین.در مورد انتخاب واحد و انتخاب استادا و چطوری درس بخونیم؟(بابا مثبت)

هر کس هر چی سوال داره بپرسه و جوابشو با هم بدیم.(اوج همکاری و به اشتراک گذاری تجربیات)

ضمنا بیاین یکم محیط سایت رو علمی تر کنیم.(انگار علمیه میخوایم علمی تر کنیم!یه چی میگیا سحر!!!)

هر کسی از رشته خودش مطلب خوب بزنه.دانلود های کتاب ها هم میتونه مفید باشه.خلاصه هم اکنون به یاری سبزتان نیازمندیم(چقد این جمله واسم آشناست!!!!)

نویسنده ها خواهشا همکاری کنین.(تا به کی من فعالیت کنم آخه!!!!!!!!)(این داخل پرانتزیا اثرات امتحاناس یه وقت فکر نکنین معتاد شدما(چه ربطی داره!!!!!!!!))))))

بابا تنبلی بسه.یه تکونی به خودتون بدین.ناسلامتی مهندسای آینده اینااااااااا

 

چی بگم والا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاهکارهای بچه های اتاق 104 بهشتی(4 نفر ). برید ادامه مطلب........

ادامه نوشته

طنز :(( لاک پشت ها و پیک نیک ))

 لاک پشت ها و پیک نیک !!!

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
 در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن...

روی ادامه مطلب کلیک کنید ...

ادامه نوشته

یک واقعیت باورنکردنی از اسرار ریاضیات!!!

یک واقعیت باورنکردنی از اسرار ریاضیات!!!

 

در ۱۳۲۸ خورشیدی، ریاضیدان هندی، Kaprekar، فرآیندی را ابداع کرد که به عملیات Kaprekar شهرت یافت...

 روی ادامه مطلب کلیک کنید ...

ادامه نوشته

حکایت رودخانه و دیوانه

دیوانه !!!

مردي در كنار رودخانه‌اي ايستاده بود. ناگهان صداي فريادي را مي‌شنود و متوجه مي‌شود كه كسي در حال غرق شدن است. فوراً به آب مي‌پرد و او را نجات مي‌دهد. اما پيش از آن كه نفسي تازه كند فريادهاي ديگري را مي‌شنود و باز به آب مي‌پرد و دو نفر ديگر را نجات مي‌دهد. اما پيش از اين كه حالش جا بيايد صداي چهار نفر ديگر را كه كمك مي‌خواهند مي‌شنود. او تمام روز را صرف نجات افرادي مي‌كند كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شده‌اند غافل از اين كه چند قدمي بالاتر ديوانه‌اي مردم را يكي يكي به رودخانه مي‌انداخت.

 پادشاه و فقیر !!!

  پادشاه و فقیر !!!

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.