فرق 2خترا با پسرا...
یه مطلب میذارم هر چند می دونم که به احتمال زیاد اصلا خونده نمیشه...
من uutو می خواااااااااااااااااااااام...
گریییییییییییییییییییییییییییه...
برید ادامه مطلب... البته اگه اومدید وبلاگ.
یه مطلب میذارم هر چند می دونم که به احتمال زیاد اصلا خونده نمیشه...
من uutو می خواااااااااااااااااااااام...
گریییییییییییییییییییییییییییه...
برید ادامه مطلب... البته اگه اومدید وبلاگ.
بری ادامه مطلب متوجه میشی.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ....
جالبه.ادامه مطلب.......
سرپرست مرکز زمینشناسى دریایى بندرانزلى به عنوان بانوى نخبه سازمان زمینشناسى و اکتشافاتمعدنى کشور انتخاب و معرفى شد.
به گزارش معدن نیوز ؛ مراسم تقدیر از بانوان نخبه وزارت صنایع و معادن در سازمان مدیریت صنعتى برگزار شد.
در
این نشست که جمعى از مدیران و معاونان وزارت صنایع و معادن حضور داشتند،
دکتر پانتهآ گیاهچى، سرپرست مرکز زمینشناسى دریایى بندرانزلى از سوى دفتر
مشاور امور بانوان و خانواده وزیر صنایع و معادن به عنوان بانوى نخبه
سازمان زمینشناسى و اکتشافاتمعدنى کشور انتخاب و معرفى شد.
هر کس هر چی سوال داره بپرسه و جوابشو با هم بدیم.(اوج همکاری و به اشتراک گذاری تجربیات)
ضمنا بیاین یکم محیط سایت رو علمی تر کنیم.(انگار علمیه میخوایم علمی تر کنیم!یه چی میگیا سحر!!!)
هر کسی از رشته خودش مطلب خوب بزنه.دانلود های کتاب ها هم میتونه مفید باشه.خلاصه هم اکنون به یاری سبزتان نیازمندیم(چقد این جمله واسم آشناست!!!!)
نویسنده ها خواهشا همکاری کنین.(تا به کی من فعالیت کنم آخه!!!!!!!!)(این داخل پرانتزیا اثرات امتحاناس یه وقت فکر نکنین معتاد شدما(چه ربطی داره!!!!!!!!))))))
بابا تنبلی بسه.یه تکونی به خودتون بدین.ناسلامتی مهندسای آینده اینااااااااا
لاک پشت ها و پیک نیک !!!
روی ادامه مطلب کلیک کنید ...
یک واقعیت باورنکردنی از اسرار ریاضیات!!!
در ۱۳۲۸ خورشیدی، ریاضیدان هندی، Kaprekar، فرآیندی را ابداع کرد که به عملیات Kaprekar شهرت یافت...
روی ادامه مطلب کلیک کنید ...
دیوانه !!!
مردي در كنار رودخانهاي ايستاده بود. ناگهان صداي فريادي را ميشنود و متوجه ميشود كه كسي در حال غرق شدن است. فوراً به آب ميپرد و او را نجات ميدهد. اما پيش از آن كه نفسي تازه كند فريادهاي ديگري را ميشنود و باز به آب ميپرد و دو نفر ديگر را نجات ميدهد. اما پيش از اين كه حالش جا بيايد صداي چهار نفر ديگر را كه كمك ميخواهند ميشنود. او تمام روز را صرف نجات افرادي ميكند كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شدهاند غافل از اين كه چند قدمي بالاتر ديوانهاي مردم را يكي يكي به رودخانه ميانداخت.
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.