هنر و معماری

"وبگاه دانشجویان معماری 89 - دانشکده هنر،ارومیه "

هنر و معماری

"وبگاه دانشجویان معماری 89 - دانشکده هنر،ارومیه "

گفتوگو با سال بالایی(پوریا-لیدا)(حتمآ بخونید)


پوریا: اول از همه باید بپرسم که کدوم دانشگاه داری مهدنسی معماری می خونی؟ترم چندی؟
لیدا:دانشکده هنر و معماری(قآنی)-ترم 7 هستم
پوریا:عالیه!مهدنسی معماری رو خودت دوس داشتی و خودت انتخاب کردی یا مجبور شدی که این رشته تحصیل کنی ؟
لیدا:خودم انتخاب کردم...خیلی علاقه داشتم و از دوران دبیرستان ادامه تحصیل در رشته ی معماری مد نظرم بود
پوریا: مهدنسی معماری رو چطور می تونی خلاصه کنی ؟رشته ی کاملآ هنری هست یا مهندسیش هم زیاده؟
لیدا:هر دو.در کنار هنری بودن زیاد مهندسی هم هست
پوریا:اینا سوالهای ابتدایی بودن برای داشتن یه نگاه کلی به رشته ی معماری . حالا باید اولین سوال خودمون رو بپرسم . اجازه هست ؟
لیدا:بله
پوریا:اولین جلسه ی درک و بیان محیط شروع کردیم به خط راست کشیدن و نزدیک به 120برگ کاغذ A3 خط کشیدیم و همه از همدیگه می پرسیدیم واسه چی این خطهارو می کشیم . چرا این خطهارو کشیدیم ؟ دست آزاد خیلی مهمه؟
لیدا:دست آزاد خیلی مهمه.وارد ترم 2 که می شید درسی دارید به نام بیان معماری 1 که در این درس یاد می گیرید که چطور کروکی بکشید البته اگر استاد بخواد می تونه کروکی مدرن رو یادتون بده ولی به ما کروکی بافت قدیم رو یاد دادن.این خطهایی که می کشید در این کروکیها ضروریه و خیلی به درد می خوره و در ترم 3 درس بیان معماری 2 رو دارید که در این درس ساختمانهای مدرن و راندو رو به ما یاد دادن و باز هم در این درس خطها موثرند حتی در مقدمات طراحی و طرح هایی که میگیرید.اگر کارهای نهایی رو با اتوکد به استاد ارائه بدید باز هم در شیتی که میکشید خیلی موثرند و در زیباییشون بهتون کمک میکنن
پوریا:درسهای پایه ی معماری چی هست ؟همین ترسیم دست آزاد هست یا ترسیماتی که در هندسه کاربردی داشتیم ؟(با خط کش تی/گونیا/...)
لیدا:تقریبا تا ترم 3 اکثر درسها پایه هستن و از ترم 4 به بعد درسهای اصلی شروع میشه.از ترم 4 به بعد به دلیل بالا رفتن حجم کارها و کشیدن نقشه ها با جزئیات استفاده از اتوکد بیشتر به کار میاد
پوریا: خوب ما با این وسایل ترسیمی کار کردیم بعدا استفاده می کنیم ؟یا اصلآ به دردمون نمی خوره ؟
لیدا:تقریبا به دردمون نمی خوره!!!
پوریا: برنامه های اتوکد و  تری دی مکس  کی کار می کنیم و چقدر به دردمون می خوره ؟
لیدا:در ترم های بالا به درد می خوره البته بستگی به استاد داره که چه موقع اجازه ی استفاده از اتوکد رو به شما بده ولی سعی کنید از همین حالا برنامه های اتوکد-تری دی مکس-آرشی کد و... رو یاد بگیرید
پوریا:حالا برگردم سر درسامون . مقدمات طراحی چجور درسیه؟چیکارا می کنیم ؟
لیدا:مقدمات طراحی شروع درسهای طراحیه...اگر استاد خوب باشه اول از همه باید ترکیب خطها رو باهاتون کار کنه تا بتونید با ترکیب خطها طراحی کنید و بعد با ترکیب صفحه و بعد هم با ترکیب حجم
پوریا:بیان معماری چه طور ؟
لیدا:همونطور که قبلا توضیح دادم استاد ما با ما کروکی بافت قدیم رو کار کرد چون در درک و بیان محیط با ما خیلی کروکی کار نکردن
پوریا: حالا تو این ترمی که درس می خونی بیشتر وقتت رو صرف چی می کنی؟
لیدا:در هر هفته مقداری از کارهام رو انجام میدم اما همونطور که میدونید اکثر ما دقیقه ی نودی هستیم و شب آخر به کارهامون میرسیم!!!
پوریا:در رشته ی معماری طراحی اولین حرف و می زنه . نه؟
لیدا:تا حدودی
پوریا:این طراحی هایی رو که می کنیم باید در کنارشون پلان و برش و ... هم تهیه کنیم ؟
لیدا:اینها بستگی به استاد داره که بخواد یا نه ولی پروژه پایانی در مقدمات طراحی 1 و بقیه طرح ها برای معرفی اون طرح لازم هست که پلان و برش هم داشته باشیم
پوریا: خب ما ترم اول کارایی می کردیم که فکر می کردیم اصلآ ربطی نداره و من  در حال حاضرم نمی دونم اینا چه ربطی داشتن . مثلآ : کلاژ/کار با رنگ / تماشای فیلم و بیان یک محیطی که نگاه کردیم!
لیدا:کلاژ و کار با رنگ در شیت بندی خیلی به درد می خورن(راندو هم یعنی ارائه با هرچیزی)و فقط کار با ماژیک نیست
پوریا: من تقریبا سوالایی رو پرسیدم . حالا لیدا جان تو یه توضیحاتی که لازم می دونی یا پیشنهاداتی که به ما داری رو بفرما :
لیدا:درسهای اصلی مثل مقدمات ها-خود طرح ها-بیان معماری1و2 رو سعی کنید با استادهای خوب بگیرید تا پایه تون قوی بشه و برنامه های اتوکد و .... رو خوب یاد بگیرید
پوریا:مرسی عزیز خیلی وقتت رو گرفتم ولی یه چند سوال دیگه :
لیدا:بفرما
پوریا:من مثلآ طراحیم خوب نبود و الآنم زیاد خوب نیست ولی واقعا یه چیزایی یاد گرفتم برای تقویت کردن طراحی با دست آزاد و شبیه اینا چی باید بکنم؟
لیدا:اشکال نداره اولش اکثرا همینطور هستن ولی سعی کن کتابهای اساتید معماری مثل کتابهای دکتر صدیق و ... رو حتما تهیه کنی و طرح هاش رو با دقت نگاه کنی...همین طرح ها بهت ایده میدن و کمکت می کنن.فقط ایده بگیر و تقلید نکن
پوریا:خب بعضی ها در درک و بیان خوب بودن و بعضی ها در هندسه کاربردی (تقریبآ منم هندسه رو خوب بلد بودم) ولی نمیشه که یکی رو یاد گرفت یکی رو نه. و به نظر من درسهای شبیه درک و بیان محیط کاملآ سلیقه ای هست و به سلقیه ی خودمون و استاد بستگی داره و نمرات رو اساتید با توجه به میل خودشون می دن . اینطور نیس؟
لیدا:تا حدودی درسته!!!
پوریا: به همین خاطر ما از کجا بدونیم که در این درسها تا چه اندازه قوی هستیم ؟
لیدا:وقتی با یک استاد خیلی قوی و خوب بگیری بالاخره اگر نمره ی خوبی از  اون استاد بگیری پس معلوم میشه که کارت خوب بوده
پوریا: و اینکه در رشته ی مهدنسی معماری اساتید تا چه اندازه تاثیر دارن ؟
لیدا:تاثیر دارن ولی تاثیر اصلی رو خودت روی خودت میذاری
پوریا: جزواتی داری که در اختیار ما قرار بدی(البته واسه ترم 1و2)؟
لیدا:متاسفانه دیر اقدام کردی....دست بچه های ترم های پایین تره
پوریا: ترم های اول از کسی تو کارات کمک می گرفتی؟
لیدا:خیلی کم ولی بیشتر طراحی ها و بقیه ی کارها ایده ها و نظرات خودم بود البته تا حدودی هم از استادها کمک میگرفتم
پوریا : کتاب چطور ؟
لیدا:کتاب هم خیلی موثره و باعث میشه دید شما باز بشه
پوریا: برای درسهای مقدمات طراحی و بیان معماری و ایستایی چه کتابی می تونی معرفی کنی ؟
لیدا:برای بیان معماری کتاب آموزش کروکی 1 و 2 دکتر مرتضی صدیق و کتاب سیحون خوب هستن و برای مقدمات  و ایستایی هم کتاب بستگی به استاد داره
پوریا: در مورد درسهای کارگاهی . این دروس تا چه حد می تونن برامون مفید باشن ؟
لیدا:درسی مثل کارگاه مصالح و ساخت اصول ساخت ماکت رو بهمون یاد داد که همیشه در ماکت سازی به درد می خوره
پوریا:خب زیاد وقتتو گرفتم . سوالاتی که می خواستم رو پرسیدم ولی باید قلی بدی که به سوالات دوستان در این مورد رو هم جواب می دی ؟
لیدا:چشم حتما
پوریا: خیلی ممنون . لطف کردی و در آخر بقول خودت شاد و ... باش .
لیدا:خواهش می کنم.وظیفه بود....بله به قول خودم شاد و گوگو...ی باشید تا همیشه  
 
------------------------------------------------------ 
پوریا: دوستان نظر دادن یادتون نره (حتمآ)یادتون نره

رابطه موسیقی و معماری

معماری و موسیقی. این دو هنرهایی هستند که در صورت «انتزاعی» و در مفهوم «مجرد» شناخته می شوند و برخورد روزمره با آنها نیز «مجزا» و «مجرد» می باشد. «انتزاعی» بودن خصیصه ای مشترک در بین هنرهاست؛ کلید و مثال روشن گفتگوی ما نیز در این مجموعه اشتراک و اسباب انتزاعی بودن این دو هنر است که قطعاً راه را برای بررسی سایر هنرها می گشاید. موسیقی، هنری شنیداری می باشد و در مرحله آغازین «ارتباط با مخاطب»می تواند با ایجاد حالات صوتی، حس او را در لحظه بسازد و یا «ضمیر ناخودآگاه» را به تداعی معانی وادارد.حالات موسیقی پیرو قواعد مشخصی منبعث از ریاضیات و فیزیک که از نظم طبیعت پدید می آید، قواعد ریاضی شناخته شده ای همچون"اعداد طلایی"و «فرمول معروف فیبوناچی » و اصول کشف شده تناسبات هندسی در تحلیل هندسی طبیعت جانداران در موسیقی به وفور یافت می شود. از خصایص آدمیان به قالب در آوردن و قالبی کردن عناصر موجود برای ثبت و ضبط و استفاده مجدد از آنهاست و همین امر باعث شده در موسیقی اصول شناخته شده با اصول «موضوعه» زمینه ثبت , ضبط و اجرای مجدد موسیقی ایجاد شود. عدم دیدن «نفحات» , لمس و تفکر بر روی آنها از عوامل مهم انتزاعی بودن این هنر است. اینک با بررسی و با شناخت عناصر مادی و طبیعت معماری, توجه به حالات درونی و تفکر مخاطب می توان گفت:معماری نیز «انتزاعی» است؛ چه عناصر طبیعی در معماری آنگونه که باید باشند نیستند و تغییر شکل یافته اند. ثبت و نگهداری معماری برای بوجود آوردن آن نیز در بستر «هندسه» و به نوعی «هندسه در بعد دادن به عناصر ریاضی» صورت می گیرد. عدم درک معماری و ایجاد حالت روحی و تفکر برانگیز برای مخاطبان و استفاده کنندگان از آن ، به نوعی « مجرد رمزگونه » منتهی می شود که در نهایت «هندسه» خاصی را در ذهن شکل می دهد. احاطه آدمی بر معماری با شناخت (هندسه) و قواعد آن و «تعریف اشکال و کنار هم گذاشتن آنها» در روی کاغذ با نام «نقشه و طرح معماری» به نوعی تعریف شده است و کنکاش آدمی در طبیعت نیز مصالح مورد نیاز را در ایجاد یک اثر معماری خوب به او می دهد. دوست هنرمندی گفته است:معماری موسیقی مکان است؛ موسیقی, معماری زمان است. حالات موسیقی پیرو قواعد مشخصی منبعث از ریاضیات و فیزیک است معماری هندسه مکان است و موسیقی ریاضی زمان و می تواند بدینگونه نیز باشد که: معماری ریاضی مکان است و موسیقی هندسه زمان! موسیقی ایستا نیست ولی معماری ایستا است. در مورد نقاشی, ایستایی در بطن کار معرفی می شود. برخورد دو علم مشترک البنیه (هندسه و ریاضی) که هر دو هنرهای ذهنی منبعث و مشتق از طبیعت هستند در موسیقی و معماری به نحوی سازگاری ایجاد نموده است که «حس مشترک بودن معماری و موسیقی» را تقویت می کند و راه را برای ارزیابی این دو هنر مهیا می سازد. اساس معماری به نوع دید طراح اثر و نوع نیاز استفاده کننده برمی گردد و اساس موسیقی نیز بر نوع نگاه موسیقیدان و خالق اثر و نوع (شنود) مخاطب بنا می شود.(اصولاً هنر, گفت و شنود هنرمند است با مخاطب؛ هنر, گفت است و نقد مخاطبان, شنود.)از نظم طبیعت پدید می آید، گوته روزی گفته بود: « یک فیسلوف برجسته، از معماری به مثابة ” موسیقی منجمد “ سخن می گوید .ادعای او باعث شد بسیاری اظهار عدم رضایت کنند. به اعتقاد ما این اندیشه واقعاً زیبا را نمی توان بهتر از نامیدن معماری چونان موسیقی ”خاموش “ بیان کرد» . همانگونه که ما در موسیقی، اجرای نت روان، سیال و متصل ( = لگاتو) و یا اجرای مقطع و ناپیوسته نت ها (= استاکاتو) داریم، در بافت موسیقی نیز معماران در صورت ساختمان و نصب بازشوها (=نت ها) با فواصل گوناگون، گاهی همچون هنر گوتیک در جستجوی کاهش آرتیکولاسیون بواسطة تداوم بوده اند و گاهی نیز همچون اکسپرسیونیسم آلمان در آغاز قرن بیستم در جست و جوی پیوستگی و تداوم کامل ( = لگاتو). هر چند در هر طبقه از ساختمان، ما می توانیم با نظاره گری بر پنجره ها و بازشوها و فضاهای خالی / سکوت به ملودی آن گوش فرا دهیم، توأمان هم می توانیم با نگریستن به بدنة ضلع یک ساختمان، دو یا سه طبقه را به شکل یک هارمونی به یک چشم انداز دریافت کنیم. به زبان دیگر، همانگونه که دانش هارمونی ما را به خصیصه های آکوردها و توانایی پیوندشان با یکدیگر، با توجه به ارزش های ساختمانی، ملودیک و وزنی آنها آگاه می سازد، کاوشگر نیز می تواند هارمونی بافت موسیقی را برداشت کند. file:///J:/sheida/معماری%20آینده%20,هنر%20یا%20تک� �ولوژی؟_files/43y5jir_th.jpg ارتباط معماری و موسیقی همه هنرها به طور عرضی با همدیگر ارتباط دارند، چراکه منشا همه آنها تجلی زیبایی است. این زیبایی در معماری و مجسمه سازی به شکل نسبت های طول و عرض و ارتفاع اتفاق می افتد. در یک چهره، تناسبات هستند که زیبایی می آفرینند. گاهی هم تناسبات رنگ ها باعث ایجاد زیبایی می شوند که در آنجا هم مجموعه فرکانس های نوری، تناسبات دلپذیری را به وجود می آورند. در موسیقی هم نسبت های صوتی به زیبایی منجر می شوند؛ نسبت هایی که به تناسب می رسند. تناسب گاهی در وجه دیداری است و گاهی در وجه شنیداری. در مورد بویایی و بساوایی هم چیزهایی ذکر می شود، بنابراین همه هنرها یک وجه دارند و آن وجهی است که با هندسه دل ما از قبل طراحی شده است. ما روی یک پاره خط به طول یک، تنها یک نقطه را پیدا می کنیم که موجزترین نسبت را به ما بدهد. در همه هنرها ایجاز، یکی از شروط است. در نقطه ای که ما پیدا می کنیم، نسبت کل پاره خط به بخش بزرگ، برابر است با نسبت بخش بزرگ به بخش کوچک و این نسبت، عدد فی را به ما می دهد که اصطلاحا به آن نسبت الهی گفته می شود، یعنی اینکه ما با این قاعده توحیدی مواجه هستیم که هرچیزی از یک یعنی وجه حقیقی عالم و وحدت حقیقی عالم نشات بگیرد، برای ما زیباست. بعد از عدد یک عددهای دو و سه هستند. تمام گام های موسیقی ازاین دو عدد حاصل می شوند. وقتی که وارد مبحث ریتم می شویم، با دوضربی یا سه ضربی مواجه هستیم. اصلا ریتمی ازاین قاعده خارج نیست. وقتی ریتم ترکیبی می شود، حاصل ضرب عددهای دو و سه است و موقعی که ریتم مختلط می شود، حاصل جمع این دو عدد است (البته با ترتیب های متنوع و مختلف). وقتی ما از یک که نقطه توحیدی عالم است به سمت کثرت حرکت می کنیم، ابتدا با دو و سه مواجه هستیم. در معماری هم با فرکانس های نوری که طول و عرض و ارتفاع را تعریف می کنند، سروکار داریم و موقعی که این سه به موجزترین شکل واقع شود، شما احساس زیبایی می کنید و این تناسبات در اکثر آثار بزرگ معماری وجود دارد. جالب اینکه این تناسبات در بدن انسان، آناتومی پرندگان و درختان و همه جای طبیعت به همان نسبت الهی وجود دارد. به قول حافظ: "یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است" الهامات موسیقایی مولانا می فرماید: سایه دیوار و سقف هر مکان / سایه اندیشه معمار دان . نسبت در ساختمان به دو گونه اتفاق می افتد؛ گاهی ما نمای ساختمان را می بینیم و گاهی ما در داخل ساختمان واقع می شویم و حس داخلی ساختمان را درک می کنیم که به آن حس محیطی گفته می شود. معماری، ایجاد فضای مادی و معنوی می کند، ولی موسیقی فقط فضای معنوی ایجاد می کند. به عبارت دیگر موسیقی، معماری زمان است و معماری، موسیقی مکان. بر همین اساس از بناهای ایرانی می توان به مسجد شیخ لطف الله اشاره کرد. اکثر افراد صاحبنظر در باب معماری هم اذعان کرده اند که تناسبات، رنگ و نور در این مسجد، انسان را مسحور می کند. همانگونه که ما می توانیم با شنیدن قسمت پایانی « بهار جاودانه » از جادة ابریشم 2، اثر کیتارو، آهنگساز ژاپنی، صدای بلورین آب زلال و روان، روی سنگریزه های غژغژ کننده، که پرتوهای زرین خورشید پس از عبور از لابه لای درختان جنگل کاملاً در آن نفوذ کرده اند را تجسم کنیم با نگریستن بر ساختمان های بافت عرفانی – سنتی نیز می توانیم آهنگ های ماورایی آن را نیز زمزمه کنیم و به جهان فراسوی میل کنیم. از معماری تا موسیقی واقعیت این است که آنچه یک شنوده موسیقی ـ شنونده‌ای که بر حسب اتفاق خود موسیقیدان نیست! ـ از موسیقی دریافت می‌کند، در واقع بیشتر احساسی است تا تعقلی؛ در این بین البته اگر این شنونده باز هم بر حسب اتفاق معمار هم باشد تاثیر تعاملی و تقابلی که وی می‌تواند از آنچه که آنرا « سازماندهی نوا در سرزمین ایران» می‌نامند، دریافت ‌کند، در بهترین شرایط ممکن این معمار غیر موسیقیدان را، به تناسب آگاهی‌های نیم بند موسیقاییش، نزدیک تر به احساس آفریننده آن قطعه موسیقی که او می‌شنود، خواهد کرد! خوب البته نمی‌توان انتظار داشت همه معمار ها موسیقیدان هم باشند ولی انتظار اینکه در یک قرن میان گستره یک خالق معماری یک شنوده خوب موسیقی هم باشد دور از ذهن نیست. شعر در معماری شعرا در تمامی ادوار زیباترین و پرمایه ترین احساسات انسانی رادر قالب کلام موزون و آهنگین خویش انعکاس می دادند و از سرچشمه غنی معارف بشری برای خلق موسیقی مکتوب سود جسته و گفتگویی بی زمان را در سناریوی تاریخ رقم زده اند . شعر واقعیت را به تجرید می کشد و معماری از تجریدها به سمت واقعیت حرکت می کند و یک احساس متعالی را از پس خطوط به یک فضای ملموس مبدل می سازد, همانگونه که افراد گوناگون می توانند برداشت های متفاوتی از شعر یکسانی داشته باشند مخاطبان یک اثر معماری هم می تواننداحساسات متفاوتی را دریک فضای عینی تجربه کنند ؛ در واقع همانگونه که سراینده ابیات,سعی در به اشتراک گذارندن مفاهیمی با خوانندگان خویش داردولی هربار که شعری خوانده می شود در واقع شعرجدیدی سروده می شود موفقیت معماران هم (اگر موفقیت را عامه پسند بودن یک اثر بدانیم ) صرفاً به میزان پختگی خطوط طراحی وابسته نیست بلکه هر مخاطب معماری بتنهایی شاعرفضایی نو است. قافیه و ردیف در شعر فضا حرکات موزون خطوطی ست که آهنگ زیستن را زمزمه می کنند. شعرا بارها توانسته اند ایده هایی برای خلق آثاری ماندگاردر اختیار معماران قرار دهندو در مقابل معماری و معماران هم بارها دستمایه های شاعرانه ای را فراهم آورده اندکه یافتن و برگزیدن آنها دردیوان های بجا مانده آنچنان سهل و ساده نمی نماید. موسیقی را روح زمان و معماری را روح مکان نامیده اند. هارمونی تصویری یا صوتی تضمینی برای لذت زیباشناسی است. معماری معنای مکان است .سکوت را منعکس می کند و بازگشت به فضای آغازین را بشارت می دهد .سکوت وظیفه ی معماری است تا صدای فضا در آن طنین افکند. در نهایت باید گفت اگر بررسی تطبیقی معماری و موسیقی به حد مقایسه حرکت تناوبی در نواختن گوشه های یک ردیف و تبدیل این گوشه ها به یکدیگر در بداهه نوازی نوازنده، با تقسیمات فضایی موجود در معماری ایران، تنزل یابد، باید گفت نتیجه چنین تطبیقی آنچنان که در ذات سطحی خود آنرا فریاد می‌زند، یک بازی صوری و یک ارتباط از نوع بافتن آسمان و ریسمان به هم است، حال هر چقدر هم بافنده متبحر باشد  

 

برداشت ازwww.alishurgeshti.blogfa.com

گفتوگو با سال بالایی(پوریا-لیدا)

دوس دارم قبل از اینکه متن رو بذارم به همه خبر بدین تا آماده باشن و جواب سوالاتشون رو بخونن .

معماران نامرئی

این روزها، این هنرمند نیویورکی همکاری گسترده ای با برخی از بهترین و شناخته شده ترین معماران جهان می­نماید تا با دانش و هنر خود ماهیت نور را در داخل و اطراف ساختمانهای آنها تغییر دهد. از جمله این معماران مطرح می­توان به نورمن فاستر Norman Foster""، اسکیدمور،اوینگس و مریل"Skidmore Owings and Merrill" ، ریچارد میر "Richard Meier"و نیکولاس گریمشا "Nicholas Grimshaw" اشاره کرد.

غشائی از نور

کارپنتر در بازسازی اولین ساختمان مرکز تجارت با شرکت SOM همکاری نمود تا از نور به عنوان یک اصل سازماندهی فضا استفاده نمایند. وی سیستم ویژه ای را در نمای این ساختمان به کار برد که نور خورشید را به داخل دیواره ای از غشاء شیشه ای هدایت می­کند. در چنین حالتی به نظر می­رسد که ساختمان با آسمان آمیخته می­شود.

پایه این ساختمان را مجموعه ای از ترانسفورماتورهای الکتریکی که به منهتن جنوبی سرویس می­دهند اشغال کرده اند. کارپنتر سیستمی با نماهایی از جنس استینلس استیل ایجاد کرده که در صورت لزوم نور خورشید را برای تهویه بهتر جهت کارایی بیشتر ماشینها منعکس می­کند و درصورت عدم تمایل به دیواره ساده ای تغییر حالت می­دهد.

در قسمت داخلی مجموعه و در محل راهرو و لابی آن، او با یک هنرمند خطاط به نام جنی هولزر ""Jenny Holzer همکاری نمود. هدف آنها ایجاد یک دیواره شیشه­ای به طول 70 فوت بود که ردیفی از کلمات را در داخل خود جای می­داد. در نتیجه، دیواره های این راهرو با شیشه و استینلس استیلی که در آن به کار برده شد، ردیفی از کلمات را در زوایای مختلف منعکس می­کرد و به بازدیدکنندگان این حس را می­داد که در داخل یک متن نورانی احاطه شده­اند. دیوار در عین نیمه شفاف بودن طوری طراحی شد تا هسته اصلی ساختمان را از سرو صداهای زاید محافظت کند.

نور داخل تونل

Fulton Street Transit Center" " مرکز هدایت و کنترل خطوط متروی منهتن جنوبی می­باشد که توسط نیکلاس گریمشا طراحی شده است. این ساختمان روی سطح زمین ساخته می­شود. کارپنتر در همکاری با معمار این پروژه، سیستمی از بازتابنده­های نوری را داخل گنبد آن ایجاد کرده تا نور طبیعی روز را به زیر زمین و به داخل پیاده روهای تونل بتاباند.

تونل خیابان Dey یک معبر پیاده است که خیابان Fulton را به ایستگاه متروی‌ مرکز تجارت جهانی متصل می­کند. برای این پروژه، طرحی توسط جیمز کارپنتر طراحی گشت که شامل به کارگیری دیودهای ساطع کننده نور و راهبردهای اساسی در طراحی فضاهایی بود که فارغ از نور طبیعی است. این دیودها تنها در یک دیواره که از جنس استینلس استیل است بطور منسجم و یکپارچه قرار دارند، در بقیه دیواره­ها از صفحات بازتابنده و مات استفاده شده است که توهم فضایی چندگانه را بوجود می­آورد. در طراحی، عقاید مختلفی درباره فعل و انفعالات حرکتی بررسی شده است و در این تونل فضاهای فیزیکی همراه با گام­های عابرین پویایی پیدا می­کنند. در طول گذرگاه حرکات مردم تبدیل به جلوه­های بصری و نوری می­شود. ابرها مثالی از پویایی، نوارها مشخصه­ای از حرکات جمعی عابرین در یک لحظه و چین خوردگی­ها نشانه اعوجاج­ها در یک زمینه و در یک سیر خطی است