هنر و معماری

"وبگاه دانشجویان معماری 89 - دانشکده هنر،ارومیه "

هنر و معماری

"وبگاه دانشجویان معماری 89 - دانشکده هنر،ارومیه "

هنر معماری گوتیک

همیشه در طول تاریخ معماری همگام با آرا و عقاید انسانها اعم از سیاسی، جنسی، اجتماعی بوده است و در رهگذر زمان بناهایی که به جامانده اند یادی هستند از غبار اندیشه هایی دور که بی شک دالانی است برای رسیدن به فرهنگ و هنر دیرینگان. در یک ابنیه تاریخی به جز خودنما و ساخت آن ،نقاشی ها و پیکره هایی که در آن قرار داشتند آن نما را کامل می کردند. به عنوان مثال در مسجد همه نشانه های هنری و تصویری در بنا مستحیل است و یک آرای مذهبی و جنسی، زن و مرد را در هنگام عبادت از هم جدا می کند. بنا بر این محراب درون خودنما و نقوش روی دیوار همه و همگی درون این مجموعه است.
در کلیسای مسیحی خلاف آن را می بینیم. ارگ کلیسایی بارزترین نمونه است. موسیقی که در جذب مردم برای آمدن به کلیسا می کند. پیکره ها و تمثال مسیح در واقع تلاش کلیسا برای ساختن فضای روحانی است گو اینکه مسجد به غیر از خطاطی ها و محراب هیچ چیز تزئینی دیگر ندارد. مسجد در اوج سادگی به هنر نابش می رسد و کلیسا در نهایت تزئینات.
یکی از گونه های بسیار معروف معماری در تاریخ هنر معماری دوره گوتیک است. هنر گوتیک زاده ایمان مسیحیت بود و اصلی ترین تجلی آن کلیساهای گوتیک بود. لغت گوتیک یعنی منسوب به قوم گوتها از اقوام شمالی اروپا. این شیوه هنری در نیمه دوم سده دوازدهم پاگرفت و تا نیمه قرن پانزدهم میلادی دوام یافت و در همه کشورهای اروپایی متداول شد، در آغاز منحصر بود به شیوه نوینی از معماری کلیسایی که از آمیخته شدن عناصر رومی وار با هلال تیزه دار اسلامی بود.
از حدود سال ۱۱۴۰ میلادی به بعد کلیساهایی در فرانسه شمالی برپاشد که از شیوه معماری رومی وار مجزا و متمایز بود. نخستین نمونه های معماری گوتیک- باید گفت که تنها حاوی جزئی از عناصر شیوه نوین بودند و نه تمامی آنچه که می بایست حدود نیم قرن بعد به مرحله تلفیق نهایی و تکوین کامل شیوه گوتیک برسد.
دیگر ضرورتی برای دیوارهای سنگی ثقیل وجود نداشت و معمار می توانست از پنجره های بزرگ استفاده کند. ایده آل معماران این بود که کلیساها را تقریبا به شیوه امروزی ما بسازند. بنابراین در صورتی که محاسبات درست انجام می شد می توانستند کلیسایی با سبک معماری یکسر جدید بنا کنند، یعنی عمارتی از سنگ و شیشه که در جهان کاملا بی پیشینه بود. این همان ایده پیشرو و نوآورانه کلیساهای جامع گوتیک بود که در نیمه دوم قرن دوازدهم در شمال فرانسه متبلور شد.
از اوایل قرن سیزدهم میلادی هنر گوتیک شامل انواع معماریهای شهری و نظامی و کاخهای اربابی و نقاشی دیواری و شیشه بند منقوش، و تزئینات داخل کلیسا و محوطه مذبح (محراب) و نقاشی قابی روی تخته به صورت مجردی دو یا سه لته برای پشت مذبح، و تذهیب و مصورسازی کتاب و جلدسازی و نقش برجسته کاری و پیکره سازی با مواد مختلف چون سنگ و فلز و عاج و چوب، و زرگری بسیار ظریف، و دیگر هنرهای فرعی شد.
مرحله اول در گوتیک متمایز شدن از هنر روح وار و خودسازی و تکامل شیوه گوتیک بود که به انگستان نفوذ یافت. دومی آن معماری گوتیک به اوج اعتلای خود رسید. کلیسای جامع رنس، بووه و بورژ از جمله آنها بودند.
مشخصه آنها بلندی و سبکی، باریکی جرز، نازکی دیوار، کشیدگی برجها و مناره ها و تکرار تأکید قائم های ساختمانی بودند. سطح دیوارها سراسر از شیشه بند منقوش پوشیده بود تا نور بیشتری به فضای گسترده شان وارد شود.
معمارگوتیک در اساس ساختمانی خود مبتنی است بر بنای چلیپا شکل دارای دو بازوی طولی و عرضی متقاطع و شبستانی مستطیل شکل پیوسته به دو دهلیز یا راهه جانبی با سقفی بلند. معماری گوتیک در مسیر گسترش خود در هر دیار و دوران با موازین و تمایلات و پاره ای عناصر معماری محلی آمیزش یافت و به ویژگیهای نوین درآمد. گوتیک شعاع سان به خصوص در جنوب فرانسه متداول شد. در اسپانیا گوتیک با معماری اسپانیایی اسلامی درآمیخت و حاصل آن معماری هایی چون کلیسای جامع اشبیلیه، که بر جایگاه مسجدی بنا شد و دیگر ساختمانهایی که با طاق مقرنس اسلامی در آندلس بود.
شیشه بند منقوش در معماری گوتیک اعتبار و رواج بیشتر یافت و تمایل هنری به گستردن سطح پنجره ها برای تامین تابناکی درون خانه، شیشه بندی منقوش و رنگین به رنگهای تند را در سده های دوازدهم و سیزدهم به اوج کمال رساند. به طوری که دیگر برای پنجره های کلیساهای سن دنی و سانس (فرانسه) و کنتربوری (انگلستان) از جهت غنای رنگی و نیرومندی خطوط تصویری مانندی به وجود نیامد.
پیکرتراشی گوتیک نیز مانند معماری در ناحیه ایل دوفرانس تکوین یافت و با گذشت اندک زمان از مرحله عادی تابعی تزئینی در خدمت معماری، به مقام بلند عاملی توصیفی ارتقا یافت که کارایی اش بازنمایی تمامی پیکره های قدیسان و احوال مریم و کودک و تصلیب مسیح و رویدادهای مهم مسیحیت بود. تنها در کلیسای جامع شارتر بیش از هشت هزار پیکره کوچک اندام به اسلوب نقش تمام برجسته اجرا شده است که از آن میان ردیف هیکل های خشک زده و در جامه پیچیده سدهای ورودی، نخستین مرحله تکامل پذیری آن هنر را عرضه میدارد. در مرحله بعدی نخست به سر و سپس به اندام این پیکره ها نیرو و جنبش حیاتی دمیده شد. پیکر تراشهای تمام برجسته سردرهای نوتردام و درگاههای بازوی عرضی چلیپا و سردرهای ورودی شارتر و سردرهای غربی کلیسای آمی پن همه مشخص به حالت وقار و آرامشی بزرگوارانه اند که نگرنده را به یاد هیکلهای ارباب انواع در پیکرتراشی دوره کلاسیک یونان می اندازد. بدینسان در پیکرتراشی گوتیک، مسیح از قالب و ماهیتی که شیوه های بیزانسی و رومی وار به وی بخشیده بودند به در می آید، و در مقام فرزند خدا بر روی زمین، با تمامی جلال ملکوتیش در هنر مغرب زمین جلوه گر می شود.
در طول قرن سیزدهم پیکرتراشان در جامه پردازی خاص شیوه گوتیک، که به خصوص با تاخوردگیهای قائم و متوازی خود حالت وقار و ایستایی و آرامش درونی پیکره ها را تاکید می کرد. و نیز در بازنمایی جذبه دینی قدیسان، و سیمای هیجان زده هر یک از ناظران، و مقام ربانی مسیح، به مهارت تام رسیدند. لیکن در آغاز سده چهاردهم این استادی و اعتلا رو به افول گذارد. و جای خود را تا حدودی به پیکرتراشی تدفینی سپرد که توجه و دلبستگی بسیاری از پیکرتراشان را به سوی خود جلب کرد. ساختن پیکره های تدفینی بر روی مقبره که بیشتر با مفرغ و شبه مرمر، و نیز با سنگ و چوب اجرا می شد تا آخر قرن پانزدهم متداول ماند و آثاری ممتاز به جا گذارد.
هنوز عظمت فضای گسترده داخل این کلیساها چنان شگفت انگیز و فراموش نشدنی است که آدمی با قد و قامت خود در آنها احساس کوچکی می کند. تصور اینکه این عمارات چه تاثیری به کسانی می گذاشته است که فقط با بناهای ثقیل و بی ظرافت سبک رومانسک مانوس بوده اند، به راستی دشوار است. کلیساهای قبلی با صلابت و مهابتی که داشته اند می توانسته اند یادآور آن کلیسای مبارزی باشند که پناهگاه مومنان در برابر هجوم بی امان تباهی و شر بوده اند. ولی کلیساهای جامع جدید، منظری از یک دنیای یکسر دگرگونه را در برابر چشم مومنان می گشودند.
این بناهای اعجازآمیز حتی اگر از دور نگریسته می شدند، به نظر می رسید که نمودگار شکوه و عظمت بهشت رویانی اند نمای کلیسای نتردام پاریس شاید کاملترین نمونه این بزرگی باشد. ورودیهای مسقف و پنجره ها دارای چنان هماهنگی سنجیده و دلپذیری اند، و توری کاریهای ایوان بالاخانه خوش ساخت و پرظرافتند.
پیکرهایی که در مجموعه تندیسهای ورودی مسقف کلیساهای جامع گوتیک گنجانده شده اند، با علامت خاصی مشخص گردیده اند تا مومنان بتوانند معنا و پیام آن را دریابند و به آن تامل کنند.
این تندیس ها صرفا نمادی مقدس نیستند که با وقار و متانت، نقش بیانگری یک حقیقت اخلاقی را داشته باشند. بلکه هریک از آنها دارای هویتی منحصر به خویش است به لحاظ دیدگاه و تیپ زیبایی شناختی، از شخصیت مجاور خود متفاوت و دارای شأن و حیثیت فردی خویش است.
تفاوت فراوانی بین هنرمند یونانی و گوتیک وجود دارد. یعنی بین هنر ساخت معابد و هنر ساخت کلیساهای جامع، وجود دارد. هنرمندان یونانی قرن پنج قبل از میلاد بیشتر به شبیه سازی یک اندام زیبا علاقه داشتند. اما در نزد هنرمند گوتیک همه این شیوه ها و شگردها فقط وسیله ای برای رسیدن به یک هدف است و آن هدف چیزی جز روایت یک داستان مقدس به نحو هرچه شورانگیزتر و باوراننده تر نیست. او داستان را نه از برای نفس داستان، بلکه برای پیام آن و به خاطر تسکین و تزکیه ای که مؤمنان می توانند از آن برگیرند، روایت می کند. بدون شک حالت نگاه مسیح به مریم مقدس درحال مرگ، برای هنرمند گوتیک از بازنمایی ماهرانه عضلات بدن او بسیار با اهمیت تر است.
آن گونه که ما با تاریخ به قضاوت می نشینیم، گوتیک هنری است که قبل از رنسانس به وجود می آید و هرچند که رنسانسی ها آن ها را هنرمندانی واپس گرا می دانستند. اما به واقع عظمت هنرمندانی که این کلیساها را می سازند بر ما پوشیده نیست. آنها کلیسا را از نسل قبلش که رمانسک بود و کلیسا به قلعه شباهت داشت، تبدیلش کردند به مکانی سبک و روبه بالا و انسانی. شیشه های منقوش هر کدامشان دنیایی را می آفرینند. گوتیک عظمت معماری مذهبی را به ما نشان می دهد و این نکته که باز خورد نگرش مذهبی می تواند در ابنیه خلاصه شود.
به دور از انصاف است که گوتیک ها را به واسطه قرارگرفتن در قرون وسطی پیشرو ندانیم به پیکره های نقاشی شده در این کلیساها بنگریم. نگرش درونگرای مذهبی به خوبی نمایان است و ترکیب و تلفیق آن با ویژگی های بومی هر منطقه که بر جذابیتش می افزاید.
جلا و بقای گوتیک ها در سه قرن پس از پیدایش آن حکایت از قوت نطفه این تفکر است.
کلیساهایی که با طاقهای قوسی مسقف هستند. شیشه هایی که دنیایی دیگر می آورند. پیکره هایی که حکایت از رنج مسیح دارند. نقاشی دیواری های کوچکی که به زیبایی در دل کلیسا جا گرفته اند. تلفیق سنگ و شیشه دو ماده متفاوت و یک روح مشترک. سنگ سفت و بی روح، شیشه ترد و شکننده و عجین کردن این دو با هم به راستی هنرمندگو ت به زیبایی و خلاقیت این دو را کنار هم نشانده است

شما حتما با زئوس که یکی از خدایان یونان باستان بود آشنا هستید و معبد او در روی کوه المپیاکوس و یا تصاویر معبد پارتنون در شهر آکروپولیس که روی بلندی قرار دارد را دیده اید . اکنون شرکت نورمن فاستر و همکارانش برنامه ساخت برجی در سیبری را دارند که ایده آن از این معابد و استراتژی محیط پیرامون است.این برج که در میان جنگلی انبوه از درخت ساخته می شود و از طریق انعکاس نور در روز نور داخل را تامین کرده و خود مثل یک الماسی برش داده شده در نمای بیرونی در نوک کوه می درخشد.انرژی این برج در روز از طریق جذب انرژی خورشید است.این برج از سه قسمت تشکیل شده است، که دو برج آن مانند یک سکو عمل کرده و کشیدگی افقی دارند و برج سوم با کشیدگی عمودی در مرکز قرار دارد.بر طبق نقشه ها برج سوم در نوک قله ساخته می شود و رستورانها و مراکز آن یک نمای کلی و زیبا از کل شهر را برای بازدید کننده گان فراهم می کنند

 

 

1 

 

2 

 

 

 

3 

 

 

4 

 

 

 

www.memarnews.com

مگاسیتی آمریکا

 این بار در نیو اورلانز آمریکا این مگا  سیتی یا همان ابر شهر طراحی شده است . شایدباورش کمی سخت باشد ولی ۳۰ میلیون متر مربع با ۴۰ هزار نفر جمعیت پایه شکل گیری این ابر شهرست . این ابر شهر دارای ۲۰ هزار واحد مسکونی و ۳ هتل خواهد بود که شاید در زمان نه چندان دوری شاهد ساخته شدنش باشیم ...  

1 2

  

  

 

زیبایی شناسی معماری

زیبا شناسی یا استتیک :دانشی است که راجع به هنر و احساس زیبا یی گفتگو می کند .
سئو پنهاور می گوید : زیبایی آثار
معماری ازنظر پاک و خالص بودن ، ظرافت و تناسب خطوط و … قرینه خطوط و تعادل قواست و رعایت آئین صرفه جویی که کمترین کوشش قاعده مسلم آ نست .
شناخت زیبایی :
شناخت شیئی زیبا بسته به دو شرط است
۱-وجود فرد شناسای مطلق و مجرد
۲-توجه به صورت مثالی و عینی شیئی
این دو چیز باید همیشه بدون تفکیک قرین یکدیگر باشند
معماری هنر:
-معماری یک نوع مصالحه میان زیبایی و سود بخشی است .
-در هر حال کار معماری کشش با استواری و نا استواریست .
-سئو پنهاور : (( باید تناسب کامل میان پایه و بار رعایت شود ))
-در معماری نیز مانند سایر هنر ها به بیان احساسات می پردازند .
از ساختمان یک کلیسا و مسجد احساس ترحم و عدالت و از ساختمان یک کاخ تکبر اعیانییت
نمایان است .
مجسمه سازی با معماری از لحاظ آنکه هر دو از ماده بی جان استفاده می کنند و از آن رو که دارای ابعاد طول و عرض و ارتفاع می باشند با یکدیگر شریکند و زیبایی هر دو یکسان نیست .
زیرا در معماری روح مهم است و در مجسمه روح آشکاراست.
معمار باید پیوسته موقعییت طبیعی و احتیاجات کارش را در نظر بگیرد.
آسمان و زمین هم جزئی از بنا محسوب می شوند.
هدف زیبا شناسی:
در زیبا شناسی دو منظور موجود است
۱- نظری
۲- عملی
مقصود از منظور نظری:ارضای حس کنجکاوی است و معطوف به ترکیب های مهم هنری بشر و احساساتی است که از زیبائی موجود است و اشیاء الهام می گیرد.
اما از لحاظ عملی :زیبا شناسی به انسان حس تشخیص زیبائی ها و امکان لذت بردن از آنها را ارزانی می دارد.
روش زیبا شناسی:
لذت درک زیبائی و عشق به زیبا و نیاز به ایجاد یک ساخته هنری از احوال روحی زائیده می شود و از کارهایست که وجدان محرک آنهاست…….

زیبا شناسی،همه عادات یعنی حواس و هم مغز یعنی عقل دخالت دارند.زیباشناسی باید اجتماعی و روحی و تاریخی باشد.
زیبائی و حقیقت:
معمول توصیف حقیقت توافق فکر با موضوع آن است،یا موافقت اندیشه است با واقعییت.
بوالو می گوید : (( هیچ چیز زیبا نیست مگر حقیقت.))
حافظ دلیل این زیبایی طبیعت را چنین می فرمائید:
حسن روی تو به یک جلوه در آینه کرد
این همه نقش در آئینه اوهام افتاد
این همه عکس می و
نقش نگارین که نمود
یک فروغ ز رخ است که در جام افتاد
از طرف دیگر می سنجیم و می بینیم که زیبایی مجبور نیست مطابق با حقیقت واقع باشد.
حقیقت محصول فکریست که عالمانه هدایت می گردد. بنابراین ثمره علم است. پس مطابق فرمول ارسطو که (( علم از کلیات متشکل است)).
عالم یا دانشمند از حقیقت یا واقعیت جز آنچه کلی و ثابت است چیز دیگری اخذ نمی کند.
تجربه های زیبایی شناسی و دینی:
عناصر بسیاری هستند که به نظر می آیند هر دو جنبه زیبائی شناسی از درک و بیان حقیقت اند.
نظریه پردازان هر دو مبحث ادا می کنند که بصیرت یا شهود دینی و زیبا شناسی ، دریافتی غیر تعقلی و مستقیم از حقیقت را فراهم می آورد که وابسته به ابهام ،نبوغ و یا دیگر استعداد های خدادادی است.
هر دو پدید آورنده ساختمان ها ،اهداف و فعالیت هایی هستند که مبین ژرف بینی ویژه از حقیقت است.
فیثاغورثیان:
فیثاغورثیان اولین کسانی هستند که به صورت واقعی و منطقی ، درباره تناسب یعنی مهمترین اصل زیبایی قدیم سخن گفتند .
در اواخر قرن ۶ ق.م ، اصل جهان را عدد شمردند و مقصودشان از عدد (( حد ونظام )) بود.
عدد ونسبت نظامی و حتی در آسمانها هم حکمران می دانستند.
دایره را از همه اشکال زیبا تر و به همین دلیل تشکیل کرات و ستارگان آسمانی و تناسب و فاصله های میان آنها را زیبا ترین ترکیب ها معرفی کردند.
سوفسطاییان:
آنها اولین کسانی بودند که از نظر اجتماعی و اقتصادی به هنر توجه کردند و هنر را یک نوع کسب و حرفه شمردند.
و آیین قدیم را واژگون ساختند و برای هنرهای خود و حتی خطابه قیمت های گزاف درخواست کردند.
افلاطون:
هنر وزیبایی :
برترین شکل هنر ، هنر آفریننده الهی است که کائنات را به عنوان (تقلیدی) از صورت های اصلی و تغییر ناپذیر آفریده است.
افلاطون همچنین معتقد بود که در هنر حقیقی چیزی هست که نمی تواند به دانش چگونه انجام دادن تقلیل پیدا کند.
افلاطون معتقد به دو نوع زیبایی بود : زیبایی طبیعت ، زیبایی هندسه
ارسطو:
برتری یا زیبایی یک کار هنری بستگی به میزان ماندگاری آن دارد.
یک اثر باید نشان دهنده تقارن ، هماهنگی و قطعیت باشد.
تنها برخورد ماندگار ارسطو با مبحث زیبایی شناسی یعنی فن شعر او بر روی یک نوع نمایش های غم انگیز متمرکز شده است.
ارسطو به زیبایی حسی ، عینی بخشید .
روایت های جنبش روشنگری و فرا روشنگری:
پیشرفت های (( فلسفه های طبیعی )) صده های شانزدهم و هفدهم میلادی نه تنها سبب تحلیل قدرت سنتی ، دینی مغرب زمین شد بلکه ایدالیسم افلاطونی و روش علمی ارسطو را نیز بی اعتبار کرد.
فلسفه کانت :
کانت نخستین کسی بود که نظریه نظام یافته ای از زیبا شناسی را به عنوا ن بخش تکمیلی، اگر نگوییم اساسی ،از دستگاهی فلسفی گسترش داد .
کانت خود را بر آن داشت که به سه پرسش پرسش پاسخ گوید .
(( چه چیزی را می توانم بدانم ‌‌؟
(( چه باید بکنم ؟
(( به جه چیز می توانم امیدوار باشم ؟
هگل ( ۱۷۷۰-۱۸۳۱ ) ، در آرزوی کامل کردن سیر فلسفه نوین در جهت برداشتی از حقیقت به منزله ذهن یا روح بود.
هگل چنین می اندیشد که نخستین شکل هنر(( سمبلیک)) بوده است .
هنر، در پی عینیت بخشیدن به حقایق کشف نشده است .
تعریف هگل از زیبایی :
اما زیبایی عبارت از ارتباط اجزای خاص به یکدیگر ، بدان گونه که مجموعه متناسبی تشکیل دهند .
اما اجزا باید همگی جزء لازم باشند و خود به تنهایی با مجموعه متناسب باشند . به طوری که روی هم رفته ، مجموعه متناسب و معقول به نظر آید . هر چه این ارتباط بیش تر و تناسب معقول تر، زیبایی بیشتر خواهد بود .
بنابر این مقدمات زیبایی
زیبایی در نظر هگل ، عبارت است از جمع واحد و کثیر و هر چه غلبه واحد بیشتر باشد و نیرو و قدرت آن کامل تر ، شیئ زیباتر است .
اجزاء متناسب با یکدیگر وقتی یک مجموعه هم آهنگ را تشکیل می دهند زیبایی را نشان داده اند .
بر طبق آنچه گفتیم اولین شرط فهم یک اثر معماری و لذت بردن از آن شناخت مستقیم و عینی ماده آن از لحاظ ثقل ، مقاومت و چسبندگی است .
بین معماری از یک سو و هنرهای پیکر سازی و شعر از سوی دیگر این تفاوت وجود دارد که معماری عین شیئ را مجسم می کند نه نسخه آن را ، معماری بر خلاف هنرهای دیگر شبیه سازی نیست که در آن هنرمند چشم خود را به تماشاگر وام می دهد بلکه در معماری هنرمند فقط شیئ را در معرض دید تماشاگر می گذارد و درک مثال را برای او آسان می کند یعنی باعث می شود که شیئ فرد و حقیقی ماهیت خود را بطرز روشن و کامل بنمایاند.
آثار معماری بر خلاف آثار سایر هنرهای زیبا خیلی بندرت منظور و هدف صرفأ زیبا شناسی دارند . آنها تابع شرایط دیگری هستند که از مقوله هنر بکلی خارج و ناظر به فایده عملی هستند .
بنابراین شایستگی مخصوص هنرمند در معماری این است که ضمن انجام منظور عملی هنر به امکانات زیبا ساختن اثر نیز توجه دارد . او برای نیل به این منظور باید با وسایل مختلف بکوشد تا هدف های زیبا شناسی را با هدف های عملی وفق دهد .
هیدگر بنیانگذار اگزسیتانسیالیسم در آلمان است .
اودر مهم ترین اثر خود هستی و زمان ، مفهوم هستی را در ارتباط با (( زمان – مکان )) مورد بحث قرار داد .
هستی از نظر این فیلسوف امری مطلق نیست بلکه با زمان و مکان معین ارتباط دارد و به طور تجربی قابل بررسی می باشد .
او به مواردی نظیر افکار ، انسان و هستی ، دلهره و انتخاب می پردازد . در نظر او انسان از هستی جدا نیست و نسبت به آن بی تفاوت نمی باشد .
انسان در هستی غوطه ور است و جزء آن می باشد .
انتخاب نیز در حیات انسان اهمیتی خاص دارد .
سوررئالیست
یکی از واکنشهای مهم به زیبا شناسی کلاسیک کارهای هنری و نظری سور رئالسیت ها بود که متاثر از روانکاوی فروید و روانشناسی یونگ نیز بودند .
در آثار سوررئالیست ها نکته مرکزی از رویای شب به رویای روز ، و به گونه ای صریح و قاطع به مفهوم لذت منتقل می شود .
شگفتی نکته ای کلیدی در زیباشناسی سوررئالیستی است .
در بیانیه سوررئالیسم می خوانیم (( شگقتی زیباست ، هر گونه شگفتی زیباست و شگفتی وجود ندارد مگر این که زیبا باشد
سوررئالیست ها می گفتند که زیبایی از (( ذوق همگان)) یعنی بنیان زیبایی شناسی کلاسیک رها شده و به سوی لذت زیبایی شناسانه پیش می رود .
زیبایی سوررئالیستی ادعای کشف حقیقت را دارد ، یعنی می گوید که حقیقت پنهان را باز می شناساند .
مدرنیسم
یکی از مهمترین عواملی که به بینش امروزی ما از فلسفه هنر و زیبایی شناسی شکل داده پیدایش و تکوین مدرنیسم است .
اگر بحث را به پیشرفت فرهنگ و به معنایی خاص به تکامل هنر محدود کنیم ، آنگاه می توانیم به یاری اصطلاح مدرنیسم بازتاب فکری آن دگرگونی های عظیم اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی را که از میانه سده نوزدهم در گستره های گوناگون زندگی در اروپا و ایالت متحده ودر پی آنها در کشورهای واپس مانده روی داد درک کنیم .
مدرنیسم پدیده ای است که به تاریخ یک سده و نیم گذشته فرهنگ غرب مربوط می شود (۱۸۹۰-۱۹۴۰ ) و با مدرنیته تفاوت دارد .
مدرنیسم انقلابی در بنیان بیان حسی یا زیبایی شناسانه بود .
معماری مدرن آشکارا گرایش به سوی سادگی افراطی داشت ، تا آن حد که می توان گفت اصل بنیادین این معماری کارآیی و سودمندی هر جزء بوده است .
در معماری مدرن اختلاف بین دو نوع زیبایی ایده آل قبل از هر چیز درعقاید
فرانک لویدرایت از طرفی و اظهارنظرهای قدیمی لوکوربوزیه از طرف دیگر به چشم می خورد.
رایت مفهوم زیبایی را در معماری ارگانیک از طبیعت می گیرد و لوکوربوزیه به عنوان طلایه دار تکنیک مدرن از فرمول هایی که محصول صنایع مهندسی مدرن استفاده می کنند .
فرانک لوید رایت از زیبایی در ارتباط با گلها سخن می گوید .
تنها تنوع فرم و رنگ نیست که رایت را به تحسین وا داشته است ، بلکه قانونمندی نظم ، تعادل و وحدت مستقر در طبیعت است که وی را شیفته کرده
آدولف لوس (
ADOLF LOOS
) نیز نظر مشابهی دارد (( زیبایی برای ما بالاترین حد تکامل است . هدفی که انسان به سوی آن می رود این است زیبایی را در فرم جستجو کند و آنرا از تزیینات مبرا کند .))
لوکوربوزیه در سال ۱۹۲۳ زیباشناختی معماری و زیبا شناختی مهندسی را قیاس کرده است .
(( زیبا شناختی معماری و زیبا شناختی مهندسی در اصول اولیه یکی هستند و یکی متعاقب دیگری آمده است ، اما یکی در نهایت شکوفایی و دیگری با وا پس گرایی شرم آور ، مهندس به تبعیت از قانون صرفه جویی و با هدایت محاسبات ما را به سوی وحدت به قوانین جهان هستی سوق داده و به هماهنگی دست می یابد . ولی معمار در بازی با اشکال نظمی را به وجود می آورد که تنها زاییده ذهن اوست .))
اما معماران پست مدرن همچون جیمز استرلینگ بر خلاف آنها می خواهد ارزشهای متفاوت بیشتری را انتقال دهد .
پست مدرنیسم
چارلز جنکز اولین بار اصطلاح پست مدرنیسم را به کاربرد که به تقویم وی مدرنیسم از سال ( ۱۹۳۰تا ۱۹۶۰) دوام یافته و پست مدرنیسم که از سال ۱۹۶۰ آغاز شده و ته زمان حاضر اذامه دارند .
تعریف اصلی پست مدرنیسم مانند ابزاری در ایجاد ارتباط سطوح مختلف زمان بکار رفته است .
در همه نوشته های رابرت ونتوری و دنیس ، اسکات براون ، چارلز جنکز ، ذکر همیشگی کثرت گرایی است .
باوری که معمار باید به تعبیر هربرت گنز برای مذاقهای مختلف و دیدگاهای مختلف طراحی کند .
در حالی که مدرنیسم و نو مدرنیسم بر خود مختاری فردی هنر تاکید و توجه دارد ، بعد زیبایی شناختی پست مدرنیسم ها بر جنه معنایی متمر کز می گردند .
نو مدرن
تولد نو مدرن ها در بهار سال ۱۹۷۷ بود ؛ یعنی زمانی که پیتر آیزنمن سر مقاله خود به نام (( پسا کارکرد گرایی )) را در چندین صفحه مجله مشهور خود (( اپوزسیون ها )) منتشر کرد .
آیزنمن معماری مدرن جدیدی را اصل قرار می دهد که (( انسان بیرون از هسته جهان خود )) را دگرگون می کند .

به نقل از آرمون