اسکیس چیست ؟
برای اسکیس تعاریف متعددی را می توا ن بیا ن کرد :
اسکیس در حقیقت انجماد یک ایده د رحال عبور از ذهن است .
اسکیس طراحی تند , سریع و ساده است .
اسکیس یک ابزار است تا ما بتوانیم ایده ها و افکار درون ذهنمان را منصه ظهور برسانیم .
اسکیس باز گو کننده یک سلسله تفکرات است که در ذهن معمار یا طراح وجود دارد و از طریق فرآیند طراحی به واقعیت می پیوندد .
اسکیس طراحی دست آزاد است ، دستی فارغ از هرگونه ابزار ، جز قلم برای کشیدن ، دستی توانمند و هماهنگ با ذهن .
ویژگی های یک اسکیس |
یک اسکیس می تواند نحوه فکر کردن طراح را نسبت به موضوع طراحی بیان کند .
اسکیس به دور از هرگونه دروغ است و ما صادقانه هر آنچه که در ذهن خود می بینیم را به روی کاغذ می آوریم .
اسکیس نوعی بیان معماری و بهتر از آن معمارانه است و از اصالت بالایی در این رشته و سایر رشته های هنر های تجسمی بر خوردار است و ابزار مناسبی برای خلق و بیان ایده ها می باشد .
ذات اسکیس طراحی تند ، سریع می باشد ، پس گاهی ممکن است که یک اسکیس دارای خطوط زیاد باشد .
اسکیس ها کمک خواهند کرد تا ما بیشتر در مورد ایده های خود فکر کنیم و آن ها را بررسی نماییم و بیشتر به پرورش و رشد آن ها بیاندیشیم .
گاهی اوقات در برخی از اسکیس ها و اتود های شخصی و اولیه ممکن است اغراق وجود داشته باشد البته این مورد در مراحل اولیه کار امری است شخصی و برگرفته از بینش طراح ، که در مراحل بعدی بر طرف خواهد شد .
خلاصه آن که :
ما به عنوان یک دانشجوی معماری یا معمار و یا طراح باید نوعی تفکر منطقی و قوی نسبت به موضوع طراحی داشته باشیم و در حقیقت ایده ها و افکار را بتوانیم در راستای اهداف والا خلق و پرورش دهیم .
حال اگر قدرت بیان آن را توسط دست آزاد و ابزار اسکیس نداشته باشیم ناچاراً به طرق دیگر ایده و فکرمان را بیان می کنیم مثلاً از ساخت ماکت و یا طراحی دو بعدی و سه بعدی رایانه ای و یا دست با ابزار ( مسلح ) کمک می گیریم . مهم این است بتوانیم فکرمان را بیان کنیم بیانی معمارانه .
اگر ما قادر باشیم اسکیس های با گرافیک بالا و یا به اصطلاح زیبا و با رنگ و لعاب و در سطح حرفه ای ارائه کنیم ، اما پشت این خطوط به ظاهر زیبا فکر و مبانی نظری و هدف نداشته باشیم در واقع کاری بیهوده و عبث انجام داده ایم و خود را گول زده ایم و این گونه ترسیمات هیچ گونه جایگاهی برای رشد نخواهند داشت . پس بهتر است اول چگونه فکر کردن را بیاموزیم و بعد چگونه خلق کردن و چگونه ارائه کردن را ...
امیدوارم یکی از ویژ گی های دو گروه اول را داشته باشید ... ò
× افرادی که دست قوی را به همراه ذهن قوی دارند .
× افرادی که فکر قوی دارند اما قدرت ارائه افکار خود را به صورت اسکیس و اتود ندارند .
× افرادی که دست قوی دارند ولی از داشتن ایده های خوب و در حقیقت از داشتن فکری قوی در زمینه خلق پرورش ایده های معمارانه محروم هستند .
× افرادی که هیچ کدام از ویژگی های موارد بالا را ندارند
فوم برد یکی از متریال های مورد استفاده در ماکت سازی می باشد و کاربرد زیادی در ماکت سازی دارد.کار با فوم برد تقریبا راحت است و به مهارت خاصی نیاز ندارد و کار خوب از آب در می آید.اما به دلیل اینکه تنوع رنگی در آن کم است کمتر مورد توجه قرار می گیرد.فوم برد ها معمولا در دو رنگ سفید و مشکی در بازار وجود دارد.همچنین استفاده از فوم در ماکت کیفیت کار را به طور محسوسی پایین می آورد هر چند دارای رنگ های مختلفی است،اما کار با آن مشکل و محل های برش معمولا به صورت جمع شده یا دندانه دندانه در می آید و از زیبایی و تمیزی کار می کاهد.به همین خاطر در اتود ماکت ها از فوم استفاده می شود.اما در فوم برد این گونه مشکلات کمتر به چشم می خورد و برش ها تمیز تر و دقیق تر می باشد.به همین دلیل توصیه می شود از فوم برد برای ساخت ماکت استفاده شود.همانطور که گفتیم تنوع رنگی در آن کم است.اما این مشکل حل شدنی است. خودتان می توانید فوم برد در رنگ های متنوع و با زخامت های مختلف حتی با کیفیت تر از فوم برد های بازار بسازید.پس دست به کار شوید.
-همانطور که می دانید فوم برد از سه لایه تشکیل شده است.لایه میانی از فوم تشکیل شده است و لایه های رویی و پشتی از برچسب یا مقوا تشکیل شده است.پس ساختن آن کار سختی نیست اما به کمی حوصله و دقت نیاز دارد.
وسایل مورد نیاز:
۱)فوم (بهتر است ۳ یا ۵ میلی متر باشد.)
۲)مقوا فابریانو کبریتی رنگ دلخواه
۳)چسب ماکت (آهو)
۴)قلم مو
۵)لیسه یا خط کش فلزی
-ابتدا فوم را بردارید و روی آن را با دستمال نم دار به آرامی طوری مه به فوم آسیب نرسد بکشید تا آلودگی های آن پاک شود و بگذارید به طور کامل خشک شود.این کار باعث می شود مقوا بهتر به فوم بچسبد.حال قلمو را آغشته به چسب کنید و روی فوم بکشید.به طوری که چسب به طور یکنواخت روی فوم پخش شود.توجه داشته باشید از به کار بردن چسب به طور زیاد خوداری کنید.زیرا در هنگام خشک شدن در مقوا موج ایجاد می شود.هنگامی که به طور کامل سطح فوم از چسب پوشیده شد مقوا را از طرفی که صاف است و طرح ندارد روی فوم بچسبانید.سپس روی آن را با لیسه یا خط کش فلزی بکشید تا مقوا کاملا به فوم بچسبد.سپس فوم برد ساخته دست خودتان را بین ۲ شیشه قرار دهید و روی شیشه وزنه یا کتاب بگذارید تا فوم برد تحت فشار خشک شود.بعد از یک ساعت و نیم می توانید از آن استفاده کنید.توجه داشته باشید از یه کاتر نو و تیز جهت برش استفاده کنید.
امیدوارم که مفید باشه!
آذری، سبکی در معماری اسلامی ایران منسوب به آذربایجان، مشهور به سبک مغول یا ایرانی ـ مغول و مقارن با دوره حکومت ایلخانان بر ایران (۶۵۴-۷۳۶ق/۱۲۵۶-۱۳۳۶م) است. پژوهشگران تاریخ هنر و معماری، غالباً دوران ۱۴۰۰ ساله هنر و معماری ایران بعد از اسلام را به سلسلههای مهم حکومتی نسبت داده و جز تنی چند از اینان چون زکی محمد حسن و ارنست کونل غالباً بیهیچ توضیحی از به کار بردن واژه سبک، که اصطلاحی است فنی، تن زدهاند. تنها ویلبر در تعلیل این نکته نوشته: چون فرمانروایان این روزگاران فقط پشتیبان و فراهمکننده زمینه پیشرفت معماری بودند نه آفریننده آن، به جای به کار بردن واژه سبک، از عنوان سیاسی استفاده میشود. گرچه او خود در جای جای کتابش تعبیرات سبک مغول، سبک ایلخانی و گاه سبک معماری دوره ایلخانی را به کار برده است. در میان این پژوهشگران محمدکریم پیرنیا، نخستین بار در ۱۳۴۷ش در مقاله سبک شناسی معماری ایران آگاهانه واژه سبک را به کار برده و به منظور به دست آوردن نامهایی منطقی و مناسب برای چند بنا که به یک سبک ساخته شده ولی نامهای مغولی، تیموری، قراقویونلو و نظایر آن گرفته، اصطلاحاتی نو در پژوهش تاریخ معماری ایران بعد از اسلام عرضه کرده است. وی به پیروی از سبک شناسی شعر فارسی، سبکهای معماری را به زادگاههای آنها نسبت داده و نامهای خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی را در معماری پیشنهاد کرده است. با توجه به مشخصات تاریخی، جغرافیایی، ویژگیهای معماری و بناهای بازمانده منسوب به سبک آذری میتوان آن را بر معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانی (مغول) منطبق ساخت. به نظر پیرنیا پس از استقرار هولاکو در مراغه (۶۵۷ق/۱۲۵۹م) معماری ایران جان تازهای گرفت و سبک آذری در پی دگرگونی هایی که بر اثر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حکم بر جامعه، در سبک رازی (معماری دوره سلجوقی) پدید آمد، از مراغه آغاز شد و با نام سبک مغولی راه تبریز و سلطانیه را پیموده و به سراسر ایران و خارج ایران نفوذ کرد و روز به روز آراستهتر شد تا در اوج درخشش خود شاهکارهای روزگار فرزندان تیمور و به ویژه شاهرخ (۸۰۷-۸۵۰ق/۱۴۰۴-۱۴۴۶م) را پدید آورد. از این سخن پیرنیا و قراین دیگر در دو مقاله وی، چون ذکر مقبرۀ، شیخصفی الدین اردبیلی و مسجد گوهرشاد و برخی دیگر از آثار دوره پس از ایلخانی آشکارا برمیآید که او سبک آذری را بر معماری دو دوره ایلخانی و تیموری منطبق میسازد. درحالیکه غالب پژوهشگران، هنر و معماری دو دوره مغول (ایلخانی) و تیموری را جدا از یکدیگر و بهسان دو دوره مختلف به بحث کشیدهاند. حتی کونل که از این دوره به عنوان، سبک ایرانی ـ مغول، گفت وگو کرده، اشاره دارد که این دو دوره متوالی با فاصله زمانی کوتاه قابل تشخیص است. به عقیده وی در دوره نخست که مربوط به ایلخانان است عنصر مغولی بر کارهای هنری ایران تأثیر میگذارد و در دوره دوم که عنصر مغولی در فرهنگ ایران حل و هضم میشود سبک تیموری ارزش و اعتبار مییابد. اما به هر حال باید این واقعیت را در اینجا پذیرفت که گرچه دوره ایلخانی با مرگ ابوسعید آخرین پادشاه مقتدر این سلسله در ۷۳۶ق/۱۳۳۵م پایان مییابد، ولی چون مرگ او نه در فعالیت ساختمانی وقفه ایجاد کرد و نه در سبک معماری، ساختمانهای بقیه سده ۸ق/۱۴م را نیز میتوان جزو این دوره و سبک به شمار آورد. وجه تسمیه:پیرنیا به وجه تسمیه این سبک تصریح نمیکند، ولی با توجه به این توضیحات میتوان به علت این نامگذاری پی برد. این سبک با آمیزش و ترکیب و تلفیق معماری جنوب و سنتها و روشهایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود پدید آمد و به حق نام آذری گرفت. اما وی روشن نمیسازد که این سبک کی و از سوی چه کسی و در کجا نام آذری گرفته و در کدام متن کهن یا نو به کار رفته است. البته توجه و اشاره به معماری بومی آذربایجان در نوشتههای دیگر پژوهشگران بیسابقه نیست. پیش از پیرنیا، آندره گدار در گفت وگو از مقابر مراغه، که در نیمۀ دوم قرن ۶ق/۱۲م (پیش از یورش مغول) ساخته شدهاند تعبیر نوع ساختمان های آذربایجان و معماری آذربایجان را به کار برده است. همچنین وی در گفت وگو از آرامگاه الجایتو (سلطانمحمد خدابنده)، مهمترین اثر معماری عصر ایلخانان، به ابنیه پیشین آذربایجان و معماری قدیمی آذربایجانی، عنایت داشته است. خاستگاه:برخی از محققان چون عباس اقبال ماعتقاد دارند، روابط میان جهان اسلام و چین (مرکز حکومت خان مغول) که از روزگار هولاکو آغاز گردید، تاثیرات متقابلی در معماری جهان اسلام داشته است. یکی شکل گنبدها که در مقابر و مساجد کاملاً از معابد چینی و بودایی تقلید شده و دیگری رنگ آبی شفاف در کاشیکاری و پوشاندن خارج گنبدها از کاشیهای کبود براق. بخصوص بعضی از بناهایی که از عهد ایلخانان باقی مانده از دور هیات چادرها یعنی یورت های مخصوص اسلات را دارد. تاثیر شکل یورت ها در مقبره مشهور به دختر هولاکو واقع در مراغه از همهجا نمایانتر است. ارنست کونل نیز از سرازیر شدن سیلوار طرح هایی از شرق آسیا به ایران و کشورهای مجاور و تاثیر عنصر مغولی بر هنر ایران در روزگار ایلخانان سخن گفته است. ولی افزوده، ابداعات و تکامل گذشته آن، آن قدر نیرومند بود که در مقابل این خطر بتواند استقامت کند. در واقع نوع برج در ابنیه دوره سلجوقی به همان شکل باقی ماند. بطور مثال قبر دختران هلاکو در مراغه، درست همان سبکی را دارد که در مقابر نخجوان رعایت گردید. در برابر این نظرات، کارل دوری عقیده دارد که در معماری این دوره (ایلخانان) بهطور کامل آنچه سلجوقیان بهطور سنتی توسعه داده بودند، پذیرفته شد و طرح های مسجد و مدرسه سلجوقی بدون تغییر چشمگیری اجرا میگردید. آرامگاه مادر دختر هولاکو در مراغه شبیه به معماری آل سلجوق است. سخنان گدار با صراحتی بیشتر نظر پژوهشگرانی چون اقبال را مردود میسازد. وی شیوه ساختمان گنبد فوقانی گنبدهای دوپوشه را که از آغاز دوره مغول معمول گردید دنباله شیوه ساختمانی دوره ساسانیان معرفی میکند و مینویسد: این شیوه در دوره سلجوقیان نیز گاه به کار رفته و همچنان تا دوره مغول تداوم یافته است. وی حتی آشکارا مقبره سلطان سنجر و بنای گنبددار سنگ بست و گنبد هارونیه را، که هر سه در خراسان و از دوره سلجوقیاند، به عنوان الگوهای گنبد سلطانیه و شنب غازان، دو اثر مهم معماری عصر ایلخانان، معرفی میکند. دونالد ویلبر، که درباره معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان کتابی مستقل و جامع تالیف کرده است، آثار ساختمانی این دوره را مرحلهای از تاریخ پیوسته معماری اسلامی ایران میداند که فُرمهای دورههای قبل و خصوصیات طرح و جزییات آنها را منعکس میسازد. به عقیده وی فرم های معماری بناهای تاریخی دوره سلجوقی، میراثی از روزگار ساسانیان است و ویژگی های معماری روزگار سلجوقیان و ویرانی های هراسانگیز مغولان را پشت سر نهاد و همچنان به جای ماند و از این راه خصوصیات اساسی گنبد و ایوان برای همه دورههای بعد تثبیت شد. همچنین به نظر او، معماران دوره ایلخانی همه نقشهها و مصالح و روش ساختمانی دوره سلجوقی را اقتباس کردند. به ویژه این سخن ویلبر نظر محققانی چون اقبال را درباره تاثیر شکل گنبدهای چینی بر گنبدهای دوره مغول (ایلخانی- آذری) یکسره باطل میسازد: گنبدهایی که در این دوره ساخته شده از لحاظ نسبت به سنت مستقیما به دوره ساسانیان، با واسطۀ دوره سلجوقی میرسد. پیرنیا برای رد نظر اقبال و هم نظران او با ارایه شواهدی از آثار بازمانده معماری به بررسی مساله پرداخته است. وی اولاً بناهای رَبع رشیدی، شنب غازان و دارالشفای یزد را مانند حلقههای مفقوده سلسله بناهای مراغه تا گنبد سلطانیه میداند و مینویسد: اگر این بناها به جای میماند، سیر تحول و تکامل سبک رازی (معماری سلجوقی) به آذری آسانتر قابل مطالعه بود. همچنین گنبد مدرسه ضیائیه یزد را که به تصریح جامع جعفری در سال ۶۲۳ق/۱۲۲۶م ساخته شده و نیز گنبد جبلیه کرمان و هارونیه طوس را برهانی قاطع بر بیپایگی این نظر میداند. هرچند اصل سخن پیرنیا درست مینماید و پیش از او دیگر پژوهشگران نیز آن را آشکارا طرح و تایید کردهاند ولی پایه استدلال وی سست است، زیرا اولاً به خاک تودههای به جای مانده از رَبع رشیدی، شنب غازان و دارالشفای یزد نمیتوان استناد کرد، ثانیاً درست است که بنای مدرسه ضیائیه بنابر تصریح تاریخ یزد در سال ۶۳۱ق/۱۲۳۴م آغاز شده ولی ساختمان آن در سال ۷۰۵ق/۱۳۰۵م یا ۷۵۰ق/۱۳۴۹م به پایان رسیده است. به بیان روشنتر با توجه به تاریخ اتمام بنای مدرسه ضیائیه و گنبد آن که از آخرین اجزای ساخته شده یک بناست این اثر معماری متعلق به دوره ایلخانی (مغول) است نه پیش از آن. ویژگی ها:کونل در گفت وگو از معماری سبک ایرانی مغول، مقابر را جدا از مساجد و مدارس و دیگر بناها بررسی کرده است. به نظر وی سبک مقابر برجی این دوره همان سبک دوره سلجوقی است ولی مقابر گنبد دار با گسترش و عظمت بیشتری که مییابند دستخوش تحول میشوند و به ویژه تاکید بر جنبه عمودی بنا و گنبد هلالی نوکدار که بر پایه ۸ ضلعی ساخته شده چشمگیر است. وی سبک مساجد این دوره را نیز دنباله سبکی میداند که در دوره سلجوقیان ابداع شد. با این تفاوت که طرح آنها در دوره ایلخانی با ایجاد ۴ ایوان، یک نمازخانه و شبستان عظیم متصل به آنها تکمیل گردید و گسترش بیشتری یافت.
ویژگی های تزیینات ساختمانی دوره آذری: آثار بازمانده:ویلبر فهرستی مشتمل بر بیش از ۱۰۰ اثر ساختمانی با توصیف موجز هر یک همراه با تصاویری از آنها عرضه کرده است. برخی از این آثار عبارتند از: شاهچراغ (شیراز)، امامزاده یحیی (ورامین)، میلرادکان (۸۸ مشهد)، پیر بکران (لنجان اصفهان)، غازانیه (تبریز)، رَبع رشیدی (تبریز)، جامع نطنز، آرامگاه شیخ عبدالصمد اصفهانی (نطنز)، آرامگاه محمد الجایتو (سلطانیه)، جامع علیشاه (تبریز)، هارونیه (طوس)، مسجد جامع ورامین، شبستان مقبره امام رضا(ع)، مقبره حمداللّه مستوفی (قزوین)، مسجد جامع سمنان، سردر مسجد جامع اصفهان.
برداشت از:www.marpiich.com |